تو
چشمم را از کاسه در آوردی
به گردنم تیر زدی
به گلویم تیر زدی
آنچه خواستی با من کردی
و جناره ام را سوزاندی
پدرم تبعید شد
مادرم دق کرد
و کودکم هنوز در شکم منتظر زاده شدن است،
حرف دیگری هم میان ما مانده است؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر