۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

از خواب می ترسم

بچه بودم، از خواب می ترسیدم، از گذار از بیداری به خواب می ترسیدم. مامان کنارم می نشست و دستش را به من می داد. و من این عادت بغل کردن دستش را تا سالها با خود داشتم.

مامان ... موقع مرگ دستت را به من بده، من از خواب می ترسم.

۱ نظر:

  1. بچه که بودم از خیلی چیزا می ترسیدم ، خوابم یکی از اونا بود ف میترسیدم یه شب بخوابم ، صبح دیگه بیدار نشم

    پاسخحذف