در این میان بزدلی، موش مرده بودن، فرصت طلبی آدمهایی که سر کار آورده بودنشان کار را خرابتر می کرد. هر وقت هم که یکی شان حرف می زد و کاری می کرد که حتی به صلاح آینده خود شاه می شد باشد، بیرونش می کردند. همه میدان را جارو کرده بودند. تنها راهی که باز مانده بود مخالفت بود. مخالفت از شفاهی و بی بته و چرند گفتنهای بی سر و ته [گرفته] که نه فقط خطر نداشتند برای دستگاه بلکه اسفنج مکندۀ جرثومه های اقدام مثبت آینده هم می شدند. از اینها [گرفته] تا کوشش به اقدامهای منسجم. هنوز که هنوز هست میراث مزخرف نوشتن و مزخرف گفتن مانع رشد فکر سالم است.
نوشتن با دوربین - ابراهیم گلستان در گفتگو با پرویز جاهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر