۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

یه آقایی یه سن و سال خودم، یکشنبه آمد درمانگاه، کارگر بود و معتاد، موقع رفتن کلی عزت و احترام کرد، و عقب عقب از در رفت بیرون.

خواستم بگم اینقدر به من احترام نذار، منو نبر تو قالب دکترای دیگه،
منم هزار بار مثل شما مریض بودم، با من مثل سگ رفتار کردن...
منم هزار بار با گردن کج تو اتاق انتظار این دکتر و اون دکتر نشستم...
هزار بار پشت در ای سی یو تسبیح گردوندم،
هزار بار توی راهروهای اون بیمارستان لعنتی از دست دربونها فرار کردم...
منم مثل شمام... از جنس اونا نیستم
منو تو قالب اونها نبرین

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر