۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

وضعیت استفراغ

جاده چالوس بود به گمانم، آن سالها اغلب از چالوس می رفتیم. سر هر پیچ و با هر چرخش ماشین، ما بچه ها عق می زدیم. ماشینهای آن سالها، و بویی که داخلش حبس می شد، جاده پر پیچ، و عق زدن یکی دو بچه، کار را برای بقیه هم سخت می کرد.

آخر، یکی از کوچکترها کارش به استفراغ رسید. ماشینها را نگه داشتند و پدرها رفتند به کمک هم، بچه را بغل کردند و آوردند لب جاده. مادرها هم به کمک هم، پلاستیک بیاورند و دستمال بدهند و ... . لابد در آن عرصات و آن بادی که از عبور ماشینها به سر و صورت آدم می وزید، روسری کسی هم کنار رفته بود. سالهای جوانی آنها بود، و سالهای بچگی ما.

پاترول کمیته بلافاصله رسید، از سمت مقابل. همانجا توقف کرد و کسی مثل شصت تیر از آن خودش را به ما رساند. رفته بود بالای سر پدر که مشغول تمیز کردن صندلی ماشین بود و گفته بود: برادر! این چه وضعیه؟

بابا برگشت، نگاهش کرد و گفت: وضعیت استفراغ آقا، وضعیت استفراغ.
.
.
.
حالا، وضعیت استفراغ است.
.
پی نوشت- این خبر امروز (12 مارس) روی سایتها بود:
برخورد با بدحجاب‌ها در خودروها هرساله در دستور کار پلیس راه بوده اما امسال با دقت بیشتری انجام می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر