۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

روزمره ها 8

خوردم به بی پولی، و الا هوس کرده بودم خودم را به چند جلد کتاب مهمان کنم، از آنها که توی پشت پسله های کتاب فروشها پیدا می کنی، باقی مانده های انبار دهه هفتاد، حتی شصت. بس که قحط سالی ست.

اما خورده ام به بی پولی. پولم را خرج یک تبلت اندرویدی کردم، برای عزیزم. اما به دردش نمی خورد. لابد تبلتش بی کیفیت است، یا عیب از اندروید است، یا عزیز من حوصله سر و کله زدنش را ندارد.

اینها را می نویسم که کسی مثل من گرفتارش نشود. تبلت ویوپد 10 اس که توی سایتهای ایرانی امتیاز 9/25 گرفته (در حالتی که به گالاکسی سامسونگ 9/5 می دهند) یا قیمت 538 تومن (در مقایسه با یک تومن سامسونگ) خوب آدم فکر می کند ارزش امتحانش را دارد. به خصوص که گارانتی یکساله آواژنگ را هم داشته باشد. و خصوصاً که پول بیشتری هم در بساط نداشته باشی (که اصل مسأله هم اینست). به خودم گفتم، خوبه لابد، با امتیاز 9/25 و آنهمه تعریف. می خواستم عزیزم کیفش سبک باشد. فایلهایش را سینک کند و عوض آنکه این لپ تاپ و شارژر را هی با خودش اینور و آنور بکشد، تبلتش را ببرد.

اما به کار من نیامده. مخصوصاً تاچ صفحه، تاچ صفحه بدترین قسمت اش است. تقریباً ده بیست باری باید تلاش کنی که این نوار قفل صفحه را بتوانی بکشی بالا. یعنی با هر ده انگشت و تمام قسمتهایش باید امتحان کنی. تایپ که تقریباً غیر ممکن شده است.

خلاصه توی این بی پولی خرید بدی بود.

۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

انتخابات حقیقتاً سیلی نیست

انتخابات در مملکت ما تا حد "تو دهنی" فروکاسته شده است. این "تو دهنی" شده خوش ترین خاطره ما از اولین و آخرین مشارکتمان در بنای دموکراسی. چه آن دفعه که به پشتیبانی ما توی دهن آن دولت زدند، چه آن بار که محض تو دهنی به پشتگرمی همدیگر رأی دادیم. اگر اینبار هم مجال تو دهنی زدن داشتیم لابد می رفتیم. کما اینکه حضرتشان هم فرمودند "انتخابات حقیقتاً سیلی ست". آنها هم که می روند لابد به هوای همین سیلی می روند. و خوب بر همگان هم واضح و مبرهن است که تو دهنی و سیلی در دموکراسی هیچ کاره اند.

تصور کن، فقط یکبار، یک انتخاباتی را که بی هوس سیلی و تو دهنی برگزار شود. ان جی او هایی که کار آموزش و انگیزش مردم را به عهده داشته باشند، سازمانهایی که به مردم مطالبه کردن خواسته هایشان را از نمایندگان بیاموزند، و فعالانی که به مردم یاد بدهند انتخابات حقیقتاً سیلی نیست.

ولی خوب، ما مرده آن "تو دهنی" بزرگیم. اینور شهری­ها به آنور شهری­ها، حیدری­ها به نعمتی­ها، و همه با هم به آنور آبی­ها. هنوز هم جاذبه جادویی این "تو دهنی"، با کمی چاشنی رجزخوانی­های پهلوان پنبه­ای ما را به حرکت خواهد آورد.

بیچاره مملکتی که به قول اصغر فرهادی "زیر غبار سنگین سیاست" و فساد و قدرت طلبی، دارد جان می کند. "تو دهنی" علاج دردش نیست. 

دعای روز پنجشنبه

خدایا
یک شارژر لپ تاپ از آسمان برسان،
و کمی مهربانی،
و یک جان اضافه،
برای دختری که صید لاغر است.